امیر مهدیامیر مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

دفترچه خاطرات

یکی یه دونه خونه ما امیر شیطون

1391/1/28 13:33
نویسنده : عمه مهسا
581 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزدل عمه قلبقلبماچ

روز چهارشنبه 23 فروردین ماه من و شما با مامانی و مادربزرگ ( مادربزرگ بابایی مجتبی ) رفتیم خونه عمه مژده ، اونجا شما 2 تا شیرینی کامل خوردی و بعد شروع به بازی کردن کردی و من و عمه مژی کلی اذییتت کردیم ، عمه مژی آکواریوم بزرگ با ماهیای بزرگ داشتن تو اولش از ماهیا میترسیدی و از ترس سرت می لرزید ، به قولی از دور عاشقشون بودی و از نزدیک می ترسیدی ولی بعد از چند دقیقه برات عادی شد و دیگه نمی ترسیدی خلاصه بعد از یک ساعت که تو کلی بازی و شیطونی کردی رفتیم خونه مادرجون پدرجون . قربونت برم الهیبغل اینجاهم چند تا عکسی که از شیطونیا و بازی کردنت  خونه عمه مژی گرفتم میذارم .

قربون اون خنده هات برم

شیرینی مث عسل

فدات بشم که اینقد گلارو دوس داری نفسم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عمه مژی
28 فروردین 91 11:28
فدای این علاقه ای که تو به گل داری بشم نفس عمه قربون اون دستای کوچولوت برم من جوجوی جیگر
مامان حسنا
11 بهمن 91 12:38
عزیزم منم زاهدانیم خوشحال میشم تبادل لینک کنیم و وب دخمل منم بیای


سلام مامان مهربون حسناخانوم گل ، ماشاالله چه دخمل ماهی داری ! منم خوشحال میشم امیدوارم دوستای خوبی بشیم .