مسافرت امیرمهدی
سلام شیرین عمه خوبی عمه جون ؟
الهی قربون صورت ماهت برم من که روز دوشنبه 8 اردیبهشت تو و مامانی و بابایی مجتبی پرواز داشتین به سمت مشهد مقدس رفتی و نگفتی دلمون برات تنگ میشه بیمعرفت شدی مارو با دلتنگیا گذاشتی و رفتی مسافرت .
امیر جون دلمون خیلی واست تنگ شده موقع خداحافظی هم که اونقد شیطون و بلا شده بودی که دلمون نمیومد ازت دل بکنیم و لی دیگه چاره ای نبود ساعت 2 پرواز داشتین .
انشالله که به تو و مامانی و بابایی خوش بگذره .
خیلی خیلی خیلی ... دوس ت دارم نفسم !!!
جیگرم روز قبل از اینکه بری مسافرت مث هرروز اومده بودی خونه مادرجون و پدرجون و با توپی که من برات خریده بودم و دوسش داری بازی میکردی که توپت رفت زیر مبل خیلی سعی کردی درش بیاری اما چون دستای نازت هنوز کوچیک بود نمیتونستی ، خیلی بامزه بودی وقتی تلاش میکردی حواس ت نبود من ازت عکس گرفتم !!!
امیدوارم هرچی زودتر برگردی و ببینمت بووووووووس .