مریضی ها و عکسای نوزادی امیرمهدی جون
سلام شیرین عمه خوبی قربونت برم ؟
امروز میخام از مریضی های این چند وقت قبل بگم که همش بیقرار بوی دندونات از یه طرف آفت دهنت از یه طرف سرماخوردگیتم از یه طرف حسابی لاغرشدی الهی عمه فدان بشه که اینقدر مریض بودی تازه امروز یکم سرحال اومدی ، تو این چند وقت از بس دکتر رفتیم دیگه خانم دکتر میرکاظمی باهات دوست شده هر دفه میرفتیم بهت بیسکوئیت میداد تو هم اونقد خوشمزه میخوردی که خانم دکتر عاشق بسیکوئیت خوردنت شده بود و میگفت تو بدون نوبت ویزیت بشی
راستی عزیز دلم یاد گرفتی دست بزنی دعواکنی عاشق ددرم که هستی فزبونت بره عمه هرکی میخاد بره بیرون زود دنبالش راه میافتی .
جیگرم خیلی شیطون و بازیگوش شدی باید یکی باشه کار و زندگی نداشته باشه فقط مواظب تو باشه یه وقت کار دست خودت و بقیه ندی نفسم شیطونیاتم دوس دارم که وقتی میای خونه پدرجون مادرجون ، یه دنیا شادی و خوشحالی بهشون هدیه میدی .
خوشکلم چند تاعکس که وقتی تازه به دنیا اومده بودی ازت گرفتم و میذارم ببین چقد کوشولو بودی
عمه جون مادرجون میگه توی این عکس شبیه کوچیکیای من شدی
عزیزم اینجا تو یه کوچولو زردی داشتی که باید زیر نور مهتابی میذاشتیمت
اینم امیر مهدی و بابایی مجتبی ، امیرمهدی شبیه بوفالو ها شده
خب عزیزم دیگه کم کم باید برم ، عزیزدلم خیلی خیلی خیلی ... دوس ت دارم بای .